وقتــــــی " رفتــــــی " تا آخــــــر " بــــــرو " . . .
وقتــــــی " مانــــــدی " تا آخــــر " بمــــان " . . .
ایــــــن " تــــــن " خستــــــه اســــــت ... !
از نیــــــمه رفــــــتن ها ....
از نیــــــمه مانـــــدن ها ....


موضوعات مرتبط: جدایی ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 22:2 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

 

mc54ytn446cyrjabm04f.jpg

 

 

اشک ها قطـره نیستنـد !
بلکه کلمـاتى هستنـد که مى افتنـد ....
فقط بخاطـر اینکه :
پیـدا نـمیکنند کسى را
که معنــى این کلمـات را بــفهمـد ... !!!


موضوعات مرتبط: دلنوشته ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:56 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

09967746869507104017 تصاویر عاشقانه و دلتنگی بسیار زیبا

 

پیکت رو بالا بگیر:

بزن به سلامتیه آرزوهایی که هیچگاه لمس نکردی،

بزن به سلامتیه عشقی که طالعش با تو نبود و هنوزم دوستش داری،

بزن به سلامتیه شبهایی که تو تنهاییت گریه کردی و ندونستی چرا،

بزن به سلامتیه دوستایی که از پشت خنجر زدند،

بزن به سلامتیه اونی که گفت: دوستت داره اما تا آخرش باهات نموند…


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:52 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی

تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد...

 

http://koumeye-eshgh.persiangig.com/image/%D8%A7%DA%AF%D8%B1%20%D9%85%DB%8C%20%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%DB%8C.jpg

 

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی

و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی

تا من بر سکوت نگاه تو

رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم

ای کاش می دانستی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم هرگز قلبم را نمی شکستی

گر چه خانه ی شیطان شایسته ی ویرانی است

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم لحظه ای مرا نمی آزردی

که این غریبه ی تنها , جز نگاه معصومت پنجره ای

و جز عشقت بهانه ای برای زیستن ندارد

ای کاش می دانستی

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم همه چیز را فدایم می کردی

همه آن چیز ها که یک عمر بخاطرش رنج کشیده ای

و سال ها برایش گریسته ای

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم

همه آن چیز ها که در بندت کشیده رها می کردی

غرورت را ...... قلبت را ...... حرفت را

اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم
دوستم می داشتی

همچون عشق که عاشقانش را دوست می دارد

کاش می دانستی که چقدر دوستت دارم

و مرا از این عذاب رها می کردی

ای کاش تمام اینها را می دانستی


موضوعات مرتبط: دوست دارم ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:51 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
قول بده بیای


اما هرگز نیا

من به این انتظار عادت کرده ام

من به قدم زدن در ایستگاه و اسکله خو گرفته ام

اگر بیای من دیگه در انتظار چه کسی تقویم را خط بزنم

به حرکت عقربه های ساعت نگاه کنم

قول بده بیای

اما هرگز نیا

 



موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:50 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

اگه کسی رو دوست داشته باشی نمی تونی تو چشماش زل بزنی ...!!

نمی تونی دوریش رو تحمل بکنی ....!!

نمی تونی بهش بگی چقدر دوستش داری ...!!

نمی تونی بهش بگی چقدر بهش نیاز داری ...!!

برای همین عاشقا دیوونه میشن...!!

 


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:48 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

zutnfkw5rii24yfa31ua.jpg


روزگاری خواهد رسید . . .


همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی

دلت هوایم را خواهد کرد . . .
...

به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را . . .


به یاد خواهی آورد خنده هایم را . . .

به یاد خواهی آورد اشک هایم را . . .

به یاد خواهی آورد آغوشم را
. . .

مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی :

 من آغوشت را می خواهم


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:45 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

گل عشقت كه‌ می بویم به‌ یاد آن نگاه‌ خیس و نم ناكت

شوم، آشفته‌ و دیوانه‌ هردو نگاه‌ پاك و غم ناكت

تو كه‌ باد بهارانی بر این تن وز كه‌ می سوزد تنم در تب

كه‌ می سوزد دلم در آتش سینه‌

چنان شمعی بر افروزد میان آسمان شب

تو احساسات نوید عاشقی را دادو باراندی

دوچشم بی فروغم را

به‌ دشت خشك احساسم

فرا دادی كبوتر وار پروازی

به‌ اوج قله‌های درك و ادراكها ولی افسوس و صد افسوس

فنا گشتند همه‌ در اوج رویاها

كنون بار سفر بسته‌ و از تو دور خواهم شد

و چون گمگشته‌ ای در جاده‌ پایان رویاها پیشخواهم رفت

و چون تو بنگری از پشت این مه‌ غبار آلود خواهد دید

هنوز در حال رفتن هستم و اجباری به‌ رفتن بود

رفیقا پس دگر دیگر نگو جانا تو خود ویرانه‌ كردی

آشیان عشق و دوستی را.


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:44 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
بیا تا پیدا شم

تو باش تا من باشم

هنوز می شینم به هوای دیدن تو

تو با این دل کندن

کجا رفتی بی من

بگو نزدیکم به شب رسیدن تو

بیا که رها شم از اینهمه درد

که صدا شم از این شب سرد

که تموم بشه فاصله ها

بیا که من از تو خسته ترم

که من از من بی خبرم

به هوای خونه بیا

 تا پیدا شم

تو باش تا من باشم

هنوز می شینم به هوای دیدن تو

تو با این دل کندن

کجا رفتی بی من

بگو نزدیکم به شب رسیدن تو

بیا که رها شم از اینهمه درد

که صدا شم از این شب سرد

که تموم بشه فاصله ها

بیا که من از تو خسته ترم

که من از من بی خبرم

به هوای خونه بیا

تا پیدا شم

نزار تنها باشم

هنوز میشینم به هوای دیدن تو

تو شب رسیدن تو

به هوای دیدن تو

تو شب رسیدن تو 



موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:42 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |

+ زندگي ، نقطه سر خط ... بي وفاييت شده عادت

تو نوشته بودي ؛ ديــدار ؛ سه تا نقطه... تا قيامت

زندگي ، نقطه سر خط ... تلــگرافي شده نامـه ت

قلبمو مچـاله كردي ، لاي نقطه چين نامـه ت

++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....

به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...

+ با 32 حرف دلگير ، مختصر مفيد و ساده

گفتي كه سايه ي عشقت ؛ از سرم خيلي زياده

زير درد و خط كشيدي ، ضربدر زدي رو اسمم

تا كه بدونم كه به عشقت ، تا كه جون دارم طلسمم ...!

++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....

به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...

+ روي يك كاغذ بي خط ؛ حرفاي خسته به نوبت

روي سرزمين نامه ت ، حرف "تِ" كرده قيامت

تِ مث تو ، مث ترديد ...تِ مث اخر طاقت ..

 مث تنهايي... مث تب .... مث اخرخيانت ...

++ عزيـــــــــــــــزم ، نقطه ته خط ... برو با خيال راحت....

به تو تقديم اين ترانه ، عوض جواب نامه ت...

عزيــــــزم ... نقطه ته خط !

 



موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:41 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
ثانیه ها یواشکی میگذرنو


من به دست های خودم تموم میشم

کی قراره قلبم آروم بگیره

کی قراره که تو برگردی پیشم

تو می خواستی من ازیادببری

چی ازعشقمون دلیل بهتری

فکر می کردم که تو عاشقم میشی

تو به دنیای من عادت می کنی

اما گفتی کاری می کنم تو

به یکی دیگه حسادت می کنی

من به یادگاریات دست نزدم

دست هاتو دادی بهم پس نزدم

دل من شیشه ای بود از اولش

اما توشکستی اون را آخرش



موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:36 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
آخرين تكه قلبم را كه از آن حادثه سرخ مانده است به تو مي سپارم هر چند كه در چشمانت مسافري بيقرار مي بينم كه هر لحظه قصد سفر دارد.


آخرين روز تنهايي را به دست فراموشي مي سپارم كه شايد روزهاي با تو بودن انتظارم را بكشند.

آخرين لحظه بودنم را به تو تقديم مي كنم تا شايد ثانيه ها تو را به فرصت ماندن بخوانند امروز آن مسافر هميشگي چشمانت عازم سفري بي بازگشت شد و آخرين نگاه من در انتهاي جاده يخ زد و اكنون آخرين قطره اشكم را به روي تنها يادگاري ات مي ريزم تا شايد مرهمي باشد براي آخرين تكه قلبم.

 



موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:34 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
وقتی خورشید طلوع كرد از پشت پنجره كلبه ای قدیمی شمع  سوخته ای را دید كه از عمرش لحظاتی بیش نمانده بود. به او پوزخندی زد و گفت : دیشب تا صبح , خودت را فدای چه كردی ؟
شمع گفت : خودم را فدا كردم تا كه او در غربت شب غصه نخورد. خورشید گفت : همان پروانه كه با طلوع من ترا رها كرد ؟

شمع گفت : یک عاشق برای خوشنودی معشوق خود همه كار می كند و برای كار خود هیچ توقعی از او ندارد زیرا كه شادی او را , شادی خود می داند. خورشید به تمسخر گفت : آهای عاشق فداكار ، حالا اگر قرار باشد كه دوباره بوجود آیی , دوست داری كه چه چیزی شوی ؟

 

شمع به آسمان نگریست و گفت : شمع ، دوست دارم دوباره شمع شوم. خورشید با تعجب گفت : شمع ؟ شمع گفت : آری شمع ؟؟؟ دوست دارم كه شمع شوم تا كه دوباره در عشقش بسوزم و شب پروانه را سحر كنم. خورشید خشمگین شد و گفت : چیزی بشو مانند من تا كه سالها زندگى كنی , نه این كه یک شبه نابود و نیست شوی.

 


شمع لبخندی زد و گفت : من دیشب در كناره پروانه به عیشی رسیدم كه تو در این همه سال زندگیت به آن نرسیدی !!! من این یک شب را به همه زندگی و عظمت و بزرگی تو نمی دهم. خورشید گفت : تو كه دیشب این همه لذت برده ای پس چرا گریه می كنی ؟ شمع با چشمانی گریان گفت : من برای خودم گریه نمی كنم , اشكم من برای پروانه است كه فردا شب در آن همه ظلمت و تاریكی چه خواهد كرد و گریست و گریست تا كه برای همیشه


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:27 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |


نگاهش کن!

ابرهای به ظاهر دلگیر آن در هم پیچیده..

خورشید کم جان غروب تلاش میکند تا آخرین لحظاتی که هست.. نمایان باشد!

من چه میکنم ؟!

دنبال ابر میگردم .. نگاهم میچرخد تا سنگری پیدا کند ..

پشت آن بنشینم ..

نگذارم نمایان شوم!

دوست دارم خودم را غرق کنم تا دیده نشوم..

تا آن دم که زمان افول من فرا رسد ..

مگر فرق من با خورشید چیست ؟!

میخواهم دیگر پشت هیچ ابری پنهان نشوم ..

دیگر نمی هراسم از اینکه دیگران گرمای بودن مرا احساس کنند ..

من بعد، من من هستم!

بی آنکه بخواهم برای دیگران خوشایند باشم!

بی آنکه بترسم از نبودن سنگرها ..

من به تنهایی میتوانم بایستم! نیازی به هیچ دستی ندارم!

باورهای من میتواند بارور شود ..

میتوانم با صدای بلند .. باورهایم را فریاد بزنم!

این غروب.. طلوع من است!


موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:25 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
كاش ميشد با شقايق حرف زد

كاش ميشد آسمان را لمس كرد

كاش ميشد مثل يك غنچه شكفت

كاش ميشد زندگي را گرم كرد

كاش ميشد تا بباري مثل ابر

كاش ميشد سبز باشي چون درخت

كاش ميشد واژه واژه شعر شد

كاش ميشد از قفس آزاد شد

كاش ميشد عشق را تقسيم كرد

كاش ميشد عشق را تفسير كرد

 



موضوعات مرتبط: جملات زیبا ، ،

تاريخ : دو شنبه 7 مرداد 1392 | 21:23 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
صفحه قبل 1 ... 8 9 10 11 12 ... 17 صفحه بعد
.: Weblog Themes By mohamadreza :.